- فرو تنی
- تواضع افتادگی خشوع
معنی فرو تنی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تواضع، خشیت، اکناع، خضوع
افتادگی، تواضع
Condescendence, Condescension, Humbleness, Humility, Unpretentiousness
condescendência, humildade, simplicidade
снисхождение , смирение , непритязательность
Herablassung, Demut, Bescheidenheit
pogarda, pokora, skromność
презирство , смиренність , скромність
condescendencia, humildad, sencillez
condescendance, humilité, simplicité
condiscendenza, umiltà, semplicità
minachting, nederigheid, bescheidenheid
विनम्रता
merendahkan, kerendahan hati, kesederhanaan
تسامحٌ , تواضعٌ , التّواضع
거만 , 겸손
זלזול , ענווה , פִּשְׁטוּת
高高在上 , 谦逊 , 朴实
高慢 , 謙遜 , 質素さ
küçümseme, alçakgönüllülük
dhihaka, unyenyekevu
การดูถูก , ความถ่อมตน , ความอ่อนน้อมถ่อมตน
অবজ্ঞা , বিনয় , সরলতা
حقارت , انکساری , عاجزی
منسوب به فروردین فروردینی: بپوشیده لباس فرودینی بیفگنده لباس ماه آذر. (دقیقی)
افروختگی
فروردینی، برای مثال بپوشیده لباس فرودینی / بیفکنده لباس ماه آذر (دقیقی - ۱۰۱)
مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول،
کنایه از نشان دادن حالتی به خصوص کبر و خودپسندی،برای مثال من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت / برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی (سعدی۲ - ۶۰۹)
کنایه از از دست دادن صفات اخلاقی به شیوه ای ناروا در برابر چیزی بی ارزش مثلاً آبروی خود را فروخت،
کنایه از خیانت کردن مثلاً یاران هم بند خود را فروخت،
کنایه از معاوضه کردن،برای مثال دو گیتی به رستم نخواهم فروخت / کسی چشم دین را به سوزن ندوخت (فردوسی - ۵/۳۳۸)
چیزی را در معرض فروش گذاشتن، نشان دادن، عرضه کردن
کنایه از نشان دادن حالتی به خصوص کبر و خودپسندی،
کنایه از از دست دادن صفات اخلاقی به شیوه ای ناروا در برابر چیزی بی ارزش مثلاً آبروی خود را فروخت،
کنایه از خیانت کردن مثلاً یاران هم بند خود را فروخت،
کنایه از معاوضه کردن،
چیزی را در معرض فروش گذاشتن، نشان دادن، عرضه کردن
روشن کردن، روشن شدن، تند شدن آتش، خشمگین شدن، افروختن
روشن کردن، روشن شدن، درخشان شدن، روشن کردن آتش یا چراغ و امثال آن، افروزان، افروزیدن، فروزیدن، افروزاندن، افروختن
vender